روز تولد
ظهر پنجشنبه ۱۴٠۱/۹/۱٠برای ناهار رفتیم ناژوان.... عرفان دایی مهدی هم باهامون اومد.. بابای عزیز برامون کباب درست کرد. بعد ساره با عسل دوستش شهر کتاب وعده کرد..... من و علی و عرفان هم رفتیم و باعث ناراحتی ساره شدیم😪یه اسباب بازی برای تولد مسیح خریدیم و ساره و علی هم بی نصیب نموندن.(یادم رفت از شهر کتاب عکس بگیرم....) فردا صبح هم مسیح بعد از خواب ساعت 8تقاضای کیک با شمع داشت.... کیک پختم و تولد را برگزار کردیم ...